پــ ــســ ــر :
اگه میخوای با هم بمونیم باید همه جوره با من باشی!
د خـ ــتــ ـرکـ ــ که با شدت پسر را دوست داشت گفت : باشه
عزیزم هرچی تو بگی!!!
پــ ــســ ــر کـــ ـــ د خـ ــتــ ـر را عریان کرد د خـ ــتــ ـرکـ ــ میلرزید
ولی سخن نمی گفت
میترسید عشقش ناراحت شود . . .
پــ ــســ ــر کـــ ـــ مانند ابری سیاه بدن د خـ ــتــ ـر را به آغوش
کشید و بدون کوچکترین بوسه شروع کرد . . .
د خـ ــتــ ـرکـ ــ آهی کشید و پــ ــســ ــر کـــ ـــ مانند چرخ خیاطی
بالا و پایین میشد . . .
د خـ ــتــ ـرکـ ــ بدنش می سوخت ولی صدایی نمی آمد . . .
پــ ــســ ــر کـــ ـــ چند تکان خورد و در کنار د خـ ــتــ ـرکـ ــ افتاد ،
د خـ ــتــ ـر با لبخند گفت : آروم شدی عشق من ؟
پــ ــســ ــر کـــ ـــ آرام خندید ، لباسهایش را پوشید و رفت . . .
د خـ ــتــ ـرکـ ــ ساعتی بعد تلفن را برداشت و زنگ زد و گفت :
سلام عشق من
ولی پــ ــســ ــر کـــ ـــ مانند همیشه نبود و تنها گفت : دیگه به من
زنگ نزن و قطع کرد
د خـ ــتــ ـرکـ ــ عروسکش را بغل گرفت و در کنج اتاقش آرام
گریست . . .
چند سال گذشت . . .
تبریک می گویم به پــ ــســ ــر کـــ ـــ !!!!!
همان د خـ ــتــ ـر زیبا شد فــ ـا حـ ــشـ ــهـ ــ قصه ما!!!
- فــ ـا حـ ــشـ ــهـ ــ سیگارم تموم شده تو سیگار داری؟
فــ ـا حـ ــشـ ــهـ ــ آرام می گوید : چرا به دیگران نگفتی به جرم
عاشق شدن فــ ـا حـ ــشـ ــهـ ــ شدم؟
پــ ــســ ــر کـــ ـــ محکم تر سیگار می کشد . . .